تحلیل چالشهای تأمین مالی پایدار در نظام بانکی ایران
آیا نظام بانکی ایران برای پیوند زدن «سود»،«پایداری اقتصادی» و «محیطزیست» در قالب «تأمین مالی پایدار» آماده است؟ با وجود تشریح آرمانها توسط کارشناسان و مدیران، به نظر میرسد اجرایی کردن آن ، با چالشهای عملیاتی از جمله مطالبات معوق، نبود زیرساخت برای ابزارهای نوین و نبود شاخصهای عینی برای سنجش پایداری روبرو است .

«یادداشت سردبیر: این مقاله در تاریخ ۲۵مهمرماه ۱۴۰۴ بهطور کامل بازنویسی و بهروزرسانی شد تا به تحلیل سیاستهای کلان و چالشهای ساختاری تأمین مالی پایدار در نظام بانکی ایران بپردازد.»
تأکید اخیر کارشناسان و مدیران ارشد بر مفهوم «تأمین مالی پایدار» به عنوان موتور محرک توسعه اقتصادی، نویدی مهم برای اقتصاد و محیط زیست ایران است. اشاره یکی از مدیران نظام بانکی به محورهای کلیدی این مفهوم، از جمله «ایجاد توازن میان سود اقتصادی، عدالت اجتماعی و پایداری زیستمحیطی» و «حمایت از طرحهای سازگار با منابع طبیعی»، نگاهی مترقی و ضروری ارزیابی میشود.
در یکی از همایشهای ملی اخیر با محوریت امنیت غذایی، بر این موضوع تأکید شد که پایداری در کشاورزی بدون پایداری در تأمین مالی ممکن نیست و بانکها باید از نقش سنتی خود فراتر رفته و به ستون فقرات امنیت غذایی کشور تبدیل شوند. در همین نشست، «تأمین مالی پایدار» به معنای ایجاد توازن میان سود اقتصادی، عدالت اجتماعی و پایداری زیستمحیطی تعریف و بر حمایت از طرحهای سازگار با منابع طبیعی برای دستیابی به رشد تولید همراه با کاهش ریسکهای اقلیمی پافشاری شد.
با این حال، پرسش اصلی اینجاست که برای عبور از مرحله بیان آرمانهای متعالی به مرحله اجرا و اقدام عملی، چه الزاماتی باید فراهم شود؟ به نظر میرسد توجه به چند ملاحظه اجرایی برای تحقق این هدف راهبردی، اجتنابناپذیر باشد.
چالشهای پیشرو: میدان عمل در برابر آرمان
نظام بانکی کشور هماکنون با چالشهای بزرگی مانند حجم بالای مطالبات معوق و تخصیص تسهیلات تکلیفی دست به گریبان است. در چنین شرایطی، این پرسش مطرح میشود که آیا اولویت اصلی برای بسیاری از بانکها، «بقا و سلامت مالی» خود نیست تا تخصیص منابع به پروژههای بلندمدت پایدار؟ علاوه بر این، آیا چارچوب مشخص و شفافی برای تقسیم ریسک بین دولت، بانکها و بخش خصوصی یا سازوکارهای بیمهای کارآمد برای پروژههای پایدار در سطح کلان تعریف شده است؟
ابزارهای نوین: صکوک سبز
در سطح بینالملل، ابزارهای مالی نوآورانهای مانند «صکوک سبز» و «وامهای سبز» برای جذب سرمایه به سمت پروژههای پایدار طراحی شدهاند. پرسش کلیدی در اینجا به قابلیت اجرایی این ابزارها بازمیگردد: آیا زیرساختهای فنی، نرمافزاری و دستورالعملهای عملیاتی لازم برای عرضه و مدیریت این ابزارها در نظام بانکی ایران فراهم شده است؟
ظرفیتسازی داخلی و شاخصگذاری
اگرچه ایجاد «واحدهای تخصصی تأمین مالی پایدار» در بانکها یک گام ضروری است، اما سوال اساسیتر این است که فرآیندهای ارزیابی وام و اعتبارسنجی تا چه حد به شاخصهای کمّی پایداری زیستمحیطی—مانند میزان آببری طرح، ردپای کربن و سازگاری با اقلیم منطقه—مجهز شدهاند؟ و این ظرفیتسازی تا چه حد در سطح شعب استانها و در عمل جریان دارد؟
نیاز به نقشه راه عملیاتی: نمونه آمایش سرزمینی
تأکید بر «آمایش سرزمینی» به عنوان مبنای اعطای تسهیلات، نقطه آغاز درستی است. با توجه به اعلام بهروزرسانی آمایش در برخی استانها، این سوال مطرح است که آیا برنامهای مدون و هماهنگ بین نهادهای ذیربط برای بازتعریف اولویتهای اعتباری بانکها بر اساس این نقشههای جدید تدوین شده است؟ به عنوان مثال، آیا حمایت اعتباری از کشتهای آببر در استانهای کمآب به طور مشخص و عملی متوقف خواهد شد؟
بیتردید، تحقق این دیدگاه ارزشمند نیازمند «عزم ملی و تغییر در پارادایم سیاستگذاری کلان» است. تا زمانی که این تغییر بنیادین رخ ندهد و الزامات اجرایی و نظارتی آن در سطح کلان فراهم نشود، هر سخنی درباره تأمین مالی پایدار، هرچند متقن و زیبا، در نهایت در حد یک «دعوت به اقدام» باقی خواهد ماند و به «اقدام عملی» تبدیل نخواهد شد.
یادداشت: رضا اخلاق پور



