شوخی بچه گانه ای که باعث ویرانی یک زندگی شد

دختری  ۱۸ ساله با حالتی ناراحت و نگران وارد اتاق مشاوره مرکز مشاوره آرامش پلیس اصفهان شد. آرام روی صندلی نشست، سرش را پائین انداخت و چشمانش را به زمین دوخت، از رنگ و رویش معلوم بود که اشتباهی مرتکب شده و از برملا شدنش نگران است. بعد از کمی سکوت لب به سخن باز کرد: من  با یک شوخی بی مورد باعث از بین رفتن زندگی پدر و مادرم شدم و حالا بد جوری عذاب وجدان دارم نمی دانم چطور می توانم خانواده ام را نجات دهم .

او گفت: زندگی ما خیلی خوب بود ، مشکلی هم نداشتیم ،پدر و مادرم با هم رفتار خیلی خوبی داشتند و راستش را بخواهید رابطه آنها خیلی عاشقانه و صمیمی بود به طوری که برای هم می مردند رفتارهای عاشقانه پدرم کم کم باعث شد که من به رابطه او با مادرم  حسادت کنم.

هرچه قدر که من بزرگتر می شدم روز به روز توجه پدرم هم نسبت به من کمتر و کمترمی شد تا جایی که مرا دیگر درک نمی کرد و اجازه صحبت کردن هم به من نمی داد!

روزها گذشت تا اینکه دوسال پیش تصمیم گرفتم شوخی خطرناکی را با مادرم انجام دهم و به همین خاطر یک پیامک عاشقانه  از طرف فردی ناشناس  روی گوشی او ارسال کردم . تمامی بدبختی های ما هم از همین شوخی و حسادت بچگانه من شروع شد. زندگی مادر و پدرم که خیلی خوب و عاشقانه بود به یک باره تحت تاثیر همین پیامک قرار گرفت.

از آن روز به بعد پدرم به مادرم بدبین شده بود و  دائم بر سر همین موضوع دعوا می کردند و مادرم قسم می خورد که اصلاً اطلاعی از این پیامک ندارد ولی پدرم باور نمی کرد و او را شدیداَ تحت فشار قرار می داد.

روز بروز روابط زندگی آن ها سردتر می شد تا اینکه  پس از مدتی متوجه شدیم  پدرم به مواد مخدر روی آورده ، از طرفی رابطه پدرم با من هم خیلی تیره تر شد و من نه تنها نتوانستم محبت پدرم را با این کار بدست اورم بلکه زندگی شیرین ما روز به روز تلخ تر می شد، مادرم هم افسردگی گرفت  و در بیمارستان بستری شد.

از آن موقع به بعد من عذاب وجدان گرفتم و خودم را مرتب سرزنش می کنم که چرا این شوخی خطرناک  را با مادرم شروع کردم، اما بخاطرترس از پدر و مادرم و آبروریزی می ترسیدم که موضوع را بیان کنم برای همین موضوع را پنهان تا حالا مخفی نگه داشتم  چون فکر می کردم خودم می توانم این مشکل را حل کنم.  اما عذاب وجدان مرا رها  نمی کند، مخصوصاً زمانی که چشمان مادرم بیادم می آید به همین خاطر تصمیم گرفتم خودکشی کنم اما موفق نشدم به همین جهت پیش شما آمدم تا مرا کمکم کنید تا بتوانم از این وضعیت رها شوم …

نظریه کارشناس مشاوره پلیس

خانم جعفری ، کارشناس ارشد روانشناسی مرکز مشاوره آرامش در این باره گفت: افراد معمولاً با مواجه شدن با این گونه مشکلات مهارت لازم برای برطرف کردن آن ها را نداشته و با اقدامات اشتباه موجب بدتر شدن وضعیت می شوند.

وی افزود: این دختر جوان برای مقابله با کم توجهی پدرش دست به  اقدامی ناشیانه زده که باعث بروز آسیب های دیگری شده است. باید اذعان کرد که گروه های سنی نوجوان و جوان برای پیشگیری از ابتلا به چنین آسیب های فردی و خانوادگی باید در مواجهه با تنش و فشار زندگی با بهره گیری از حمایت های خانوادگی و مشاوره ها مشکلات را حل و فصل کنند.

این کارشناس مشاوره بیان داشت: نوجوانی مرحله ای است که فردبه دنبال کسب هویت خود است و اگر در این مرحله حضور جدی والدین نباشد،نوجوان درمسیر الگوبرداری غلط قرارمی گیرد، شیوه های تربیتی والدین و همچنین شرایط و امکانات مختلف اقتصادی و فرهنگی و….تمام ویژگی های دوران نوجوانی راتحت الشعاع قرارمی دهد.

وی اظهار داشت: بایدتوجه داشت که شیوه های سازگاری نوجوانان متفاوت است و والدین باید راه مناسب برخورد بانوجوان را در این دوران فرابگیرند. نوجوان در این سن در بحران هایی قرارمی گیردکه نمیداندحق باکیست وچه راهی درست و یاغلط است.

او گفت: والدین باید توجه کنندکه فرزند نوجوان آن ها دیگر کودک نیست و نبایدمثل قبل با او رفتارکرد اگردرخانواده ای به نوجوان احترام گذاشته شود و با زبانی صحبت شود که درشأن نوجوان باشد خلائی درنوجوان احساس نمی شود که به سمت دوستان ناباب و کارهای خلاف برود.

جعفری عنوان داشت: کارشناسان معتقدند که اختلافات خانوادگی، سرخوردگی های اجتماعی، تحقیر، محیط نامناسب وغیرصمیمی مدرسه،عدم اعتمادبه نفس و توجه نکردن به نیازهای عاطفی ازجمله مواردی است که سبب دورشدن نوجوان ازخانواده و پناه بردن به افراد ناباب که درنقش دلسوز برای نوجوان ظاهر شده اند،می شود.

نویسنده : حمید رضا محمدی، خبرنگار و کارشناس رسانه

امتیاز به خبر
خروج از نسخه موبایل